بحران مالی جهانی (GFC) به دوره استرس شدید در بازارهای مالی جهانی و سیستم های بانکی بین اواسط سال 2007 و اوایل سال 2009 اشاره دارد. در طول GFC ، رکود در بازار مسکن ایالات متحده یک کاتالیزور برای یک بحران مالی بود که از آن گسترش یافتایالات متحده از طریق پیوندها در سیستم مالی جهانی به سایر نقاط جهان. بسیاری از بانک ها در سراسر جهان ضررهای زیادی را متحمل شده و برای جلوگیری از ورشکستگی به حمایت دولت اعتماد کردند. میلیون ها نفر شغل خود را از دست دادند زیرا اقتصادهای بزرگ پیشرفته از زمان رکود بزرگ در دهه 1930 عمیق ترین رکود اقتصادی خود را تجربه کردند. بهبودی از بحران نیز بسیار کندتر از رکودهای گذشته بود که با یک بحران مالی همراه نبود.
علل اصلی GFC
در مورد همه بحران های مالی ، طیف وسیعی از عوامل GFC و شدت آن را توضیح می دهند ، و مردم هنوز در مورد اهمیت نسبی هر عامل بحث می کنند. برخی از جنبه های اصلی عبارتند از:
1. ریسک بیش از حد در یک محیط کلان اقتصادی مطلوب
در سالهای منتهی به GFC ، شرایط اقتصادی در ایالات متحده و سایر کشورها مطلوب بود. رشد اقتصادی قوی و پایدار بود و نرخ تورم ، بیکاری و بهره نسبتاً کم بود. در این محیط ، قیمت خانه به شدت رشد کرد.
انتظارات مبنی بر افزایش قیمت خانه ها ، به ویژه در ایالات متحده ، خانواده ها را به ویژه در خرید و ساخت خانه ها وام گرفته است. انتظار مشابهی از قیمت خانه ها همچنین باعث شد تا توسعه دهندگان املاک و خانوارهای کشورهای اروپایی (مانند ایسلند ، ایرلند ، اسپانیا و برخی از کشورها در اروپای شرقی) بیش از حد وام بگیرند. بسیاری از وام های وام مسکن ، به ویژه در ایالات متحده ، برای مبلغ نزدیک (یا حتی بالاتر) قیمت خرید یک خانه بود. بخش بزرگی از چنین وام های خطرناک توسط سرمایه گذاران که به دنبال کسب سود کوتاه مدت با خانه های "تلنگر" و وام گیرندگان "زیرمجموعه" هستند (که خطرات پیش فرض بالاتری دارند ، عمدتاً به این دلیل که درآمد و ثروت آنها نسبتاً کم است و/یا داشتن آنها انجام شده است. بازپرداخت وام از دست رفته در گذشته).
بانک ها و سایر وام دهندگان مایل بودند به دلایل مختلف حجم زیادی از وام های خطرناک را به طور فزاینده ای بسازند:
- رقابت بین وام دهندگان انفرادی افزایش یافته است تا مبلغ بیشتری از وام های مسکن را افزایش دهد که به دلیل محیط خوب اقتصادی ، در آن زمان بسیار سودآور بود.
- بسیاری از وام دهندگان که وام مسکن را ارائه می دهند ، توانایی وام گیرندگان را برای بازپرداخت وام ارزیابی نکردند. این همچنین منعکس کننده پیش فرض گسترده ای بود که شرایط مطلوب ادامه خواهد یافت. علاوه بر این ، وام دهندگان انگیزه کمی برای مراقبت در تصمیمات وام خود نداشتند زیرا انتظار نداشتند ضرر کنند. درعوض ، آنها وام های زیادی را به سرمایه گذاران فروختند ، معمولاً به صورت بسته های وام به نام "اوراق بهادار تحت حمایت وام" (MBS) ، که شامل هزاران وام وام مسکن فردی با کیفیت متفاوت بود. با گذشت زمان ، محصولات MBS به طور فزاینده ای پیچیده و مات شدند ، اما همچنان توسط آژانس های خارجی به عنوان انگار بسیار ایمن هستند.
- سرمایه گذاران که محصولات MBS را به اشتباه خریداری کرده اند فکر می کنند که دارایی بسیار کم خطر خریداری می کنند: حتی اگر برخی از وام های رهنی در بسته بازپرداخت نشوند ، فرض بر این بود که بیشتر وام ها همچنان بازپرداخت می شوند. این سرمایه گذاران شامل بانکهای بزرگ ایالات متحده و همچنین بانکهای خارجی از اروپا و سایر اقتصادها بودند که به دنبال بازده بالاتری از آنچه در بازارهای محلی آنها حاصل می شود ، بودند.
2. افزایش وام توسط بانک ها و سرمایه گذاران
پیش از GFC، بانکها و سایر سرمایهگذاران در ایالات متحده و خارج از کشور مبالغ فزایندهای برای گسترش وامدهی خود و خرید محصولات MBS قرض کردند. قرض گرفتن پول برای خرید دارایی (که به عنوان افزایش اهرم شناخته می شود) سود بالقوه را افزایش می دهد اما زیان های احتمالی را نیز افزایش می دهد.[1] در نتیجه، زمانی که قیمت مسکن شروع به کاهش کرد، بانکها و سرمایهگذاران زیانهای زیادی متحمل شدند، زیرا وامهای زیادی گرفته بودند.
علاوه بر این، بانکها و برخی از سرمایهگذاران بهطور فزایندهای برای دورههای بسیار کوتاه، از جمله یک شبه، پول قرض میکردند تا داراییهایی را خریداری کنند که به سرعت قابل فروش نبود. در نتیجه، آنها به طور فزاینده ای به وام دهندگان - که شامل سایر بانک ها نیز می شد - متکی شدند که با بازپرداخت وام های کوتاه مدت موجود، وام های جدید را اعطا کردند.
3. اشتباهات مقرراتی و سیاستی
مقررات مربوط به وام های گران قیمت و محصولات MBS بسیار سست بود. به ویژه، مقررات ناکافی در مورد مؤسساتی که MBS پیچیده و غیرشفاف را ایجاد کرده و به سرمایه گذاران فروخته اند، وجود نداشت. نه تنها به بسیاری از وام گیرندگان انفرادی وام آنقدر بزرگ داده شد که بعید بود قادر به بازپرداخت آنها باشند، بلکه کلاهبرداری نیز به طور فزاینده ای رایج بود - مانند افزایش بیش از حد درآمد وام گیرندگان و سرمایه گذاران بیش از حد در مورد ایمنی محصولات MBS که آنها فروخته می شدند..
بهعلاوه، با گسترش بحران، بسیاری از بانکهای مرکزی و دولتها به طور کامل میزان وامهای بد را در طول دوره رونق و راههای زیادی که از طریق آن زیان وام مسکن در سیستم مالی پخش میشد، تشخیص ندادند.
چگونه GFC آشکار شد
قیمت مسکن در ایالات متحده کاهش یافت، وام گیرندگان بازپرداخت را از دست دادند
کاتالیزورهای GFC کاهش قیمت مسکن در ایالات متحده و افزایش تعداد وام گیرندگانی بود که قادر به بازپرداخت وام های خود نیستند. قیمت خانه در ایالات متحده در اواسط سال 2006 به اوج خود رسید، که همزمان با افزایش سریع عرضه خانه های نوساز در برخی مناطق بود. با شروع کاهش قیمت مسکن، سهم وام گیرندگانی که موفق به بازپرداخت وام خود نشدند شروع به افزایش کرد. بازپرداخت وام ها به ویژه نسبت به قیمت مسکن در ایالات متحده حساس بود، زیرا نسبت خانوارهای آمریکایی (اعم از مالکان و سرمایه گذاران) با بدهی های بزرگ در طول دوره رونق بسیار افزایش یافته بود و بیشتر از سایر کشورها بود.
استرس در سیستم مالی
فشارها در سیستم مالی برای اولین بار در اواسط سال 2007 ظاهر شد. برخی از وام دهندگان و سرمایه گذاران شروع به متحمل شدن زیان های زیادی کردند، زیرا بسیاری از خانه هایی که پس از بازپرداخت وام گیرندگان پس از بازپرداخت آنها بازپس گرفتند، فقط می توانستند با قیمت های کمتر از مانده وام فروخته شوند. در همین راستا، سرمایه گذاران تمایل کمتری به خرید محصولات MBS پیدا کردند و فعالانه در تلاش برای فروش دارایی های خود بودند. در نتیجه، قیمتهای MBS کاهش یافت که باعث کاهش ارزش MBS و در نتیجه ارزش خالص سرمایهگذاران MBS شد. به نوبه خود، سرمایهگذارانی که MBS را با وامهای کوتاهمدت خریداری کرده بودند، بازگرداندن این وامها بسیار دشوارتر بود، که این امر فروش MBS و کاهش قیمتهای MBS را تشدید کرد.
سرریز به کشورهای دیگر
همانطور که در بالا ذکر شد، بانکهای خارجی در دوران رونق، از جمله خرید MBS (با بودجه کوتاهمدت دلار آمریکا) شرکتکنندگان فعال در بازار مسکن ایالات متحده بودند. بانک های ایالات متحده نیز در سایر کشورها عملیات قابل توجهی داشتند. این ارتباطات متقابل کانالی را برای سرایت مشکلات در بازار مسکن ایالات متحده به سیستم های مالی و اقتصاد سایر کشورها فراهم کرد.
شکست شرکت های مالی، وحشت در بازارهای مالی
فشارهای مالی پس از شکست شرکت مالی آمریکایی Lehman Brothers در سپتامبر 2008 به اوج خود رسید. همراه با شکست یا تقریباً شکست تعدادی از سایر شرکت های مالی در آن زمان، این امر باعث ایجاد وحشت در بازارهای مالی در سطح جهان شد. سرمایهگذاران شروع به بیرون کشیدن پول خود از بانکها و صندوقهای سرمایهگذاری در سراسر جهان کردند، زیرا نمیدانستند چه کسی ممکن است شکست بخورد و هر مؤسسه تا چه اندازه در معرض وامهای گرانقیمت و سایر وامهای مضطرب قرار دارد. در نتیجه، بازارهای مالی ناکارآمد شدند زیرا همه سعی کردند همزمان بفروشند و بسیاری از مؤسسات که خواهان تأمین مالی جدید بودند نتوانستند آن را به دست آورند. کسبوکارها نیز تمایل کمتری به سرمایهگذاری داشتند و خانوارها نیز تمایل کمتری به هزینهکردن داشتند، زیرا اعتماد از بین رفت. در نتیجه، ایالات متحده و برخی از اقتصادهای دیگر به عمیق ترین رکود خود از زمان رکود بزرگ سقوط کردند.
پاسخ های خط مشی
تا سپتامبر 2008، سیاست اصلی واکنش به بحران از سوی بانکهای مرکزی بود که نرخهای بهره را برای تحریک فعالیتهای اقتصادی کاهش دادند، که در اواخر سال 2007 شروع به کاهش کرد. رشد
نرخ بهره پایین تر
بانک های مرکزی نرخ بهره را به سرعت به سطوح بسیار پایین (اغلب نزدیک به صفر) کاهش دادند. مقادیر زیادی پول به بانک ها و سایر مؤسسات دارای دارایی خوب وام داد که نمی توانستند در بازارهای مالی وام بگیرند. و مقدار قابل توجهی از اوراق بهادار مالی را برای حمایت از بازارهای ناکارآمد و تحریک فعالیت های اقتصادی پس از نزدیک شدن نرخ های بهره سیاستی (که به "تسهیل کمی" معروف است) خریداری کرد.
افزایش هزینه های دولت
دولت ها هزینه های خود را برای تحریک تقاضا و حمایت از اشتغال در سراسر اقتصاد افزایش دادند. سپرده های تضمین شده و اوراق قرضه بانکی برای تقویت اعتماد به شرکت های مالی؛و برای جلوگیری از ورشکستگی که می توانست وحشت در بازارهای مالی را تشدید کند، سهام مالکیت برخی بانک ها و سایر شرکت های مالی را خریداری کرد.
اگرچه اقتصاد جهانی شدیدترین کندی خود را از زمان رکود بزرگ تجربه کرد، اما واکنش سیاستی از رکود جهانی جلوگیری کرد. با این وجود، میلیون ها نفر شغل، خانه و مقدار زیادی از ثروت خود را از دست دادند. بسیاری از اقتصادها نیز نسبت به رکودهای قبلی که با بحران مالی مرتبط نبودند، بسیار کندتر از GFC بهبود یافتند. به عنوان مثال، نرخ بیکاری ایالات متحده تنها در سال 2016، یعنی حدود 9 سال پس از شروع بحران، به سطح قبل از بحران بازگشت.
نظارت قوی بر شرکت های مالی
در پاسخ به این بحران، تنظیم کننده ها نظارت خود را بر بانک ها و سایر موسسات مالی تقویت کردند. در میان بسیاری از مقررات جهانی جدید، بانکها اکنون باید ریسک وامهایی را که ارائه میکنند با دقت بیشتری ارزیابی کنند و از منابع مالی انعطافپذیرتر استفاده کنند. برای مثال، بانکها اکنون باید با اهرم کمتری کار کنند و نمیتوانند از وامهای کوتاهمدت زیادی برای تأمین مالی وامهایی که به مشتریان خود میدهند استفاده کنند. قانونگذاران همچنین در مورد راههایی که ریسکها میتوانند در سراسر سیستم مالی پخش شوند، هوشیارتر هستند و اقدامات لازم برای جلوگیری از گسترش ریسکها را ضروری میکنند.
استرالیا و GFC
عملکرد اقتصادی نسبتا قوی
استرالیا در طول GFC رکود اقتصادی زیادی یا بحران مالی را تجربه نکرد. با این حال ، سرعت رشد اقتصادی به طور قابل توجهی کند شد ، نرخ بیکاری به شدت افزایش یافت و دوره ای از عدم اطمینان افزایش یافته است. عملکرد نسبتاً قوی اقتصاد و سیستم مالی استرالیا در طول GFC ، در مقایسه با سایر کشورها ، منعکس کننده طیف وسیعی از عوامل از جمله:
- بانکهای استرالیا در معرض دیدارهای بسیار کمی در بازار مسکن ایالات متحده و بانکهای آمریکایی قرار داشتند ، تا حدودی به این دلیل که وام داخلی بسیار سودآور بود.
- زیرمجموعه ها و سایر وام های پرخطر تنها سهم کمی از وام در استرالیا بودند ، بخشی از آن به دلیل تمرکز تاریخی بر استانداردهای وام توسط تنظیم کننده بانکی استرالیا (سازمان تنظیم مقررات محتاطانه استرالیا (APRA)).
- اقتصاد استرالیا توسط صادرات منابع زیادی به چین مورد توجه قرار گرفت ، که اقتصاد آن پس از شوک اولیه GFC (عمدتا به دلیل سیاست های گسترده مالی) به سرعت دوباره برگشت.
همچنین یک پاسخ سیاست بزرگ
علی رغم اینکه سیستم مالی استرالیا قبل از GFC در موقعیت بسیار بهتری قرار دارد ، با توجه به میزان شوک به اقتصاد جهانی و اعتماد به نفس گسترده تر ، همچنین در استرالیا یک پاسخ سیاسی بزرگ وجود دارد تا اطمینان حاصل شود که اقتصاد از این امر رنج نمی بردرکودبه طور خاص ، بانک ذخیره نرخ پول نقد را به میزان قابل توجهی کاهش داد ، و دولت استرالیا سیاست مالی گسترده ای را انجام داد و ضمانت سپرده های موجود در و اوراق صادر شده توسط بانک های استرالیا را ارائه داد.
پس از این بحران ، APRA مقررات قوی تر بانکداری جهانی را در استرالیا اجرا کرد. با هم ، APRA و بازار مالی و تنظیم کننده شرکت ها ، کمیسیون اوراق بهادار و سرمایه گذاری استرالیا ، همچنین استانداردهای وام دهی را تقویت کرده اند تا بخش های مالی و خصوصی مقاومت بیشتری کنند.
پانویسها و منابع
تصور کنید که جین با استفاده از 10،000 دلار از پول خود و 90000 دلار پول وام گرفته شده ، دارایی را با قیمت 100000 دلار خریداری می کند. اگر قیمت دارایی به 110،000 دلار افزایش یابد ، پس از پرداخت وام ، پول خود جین به 20،000 دلار دو برابر شده است (نادیده گرفتن هزینه های بهره). با این حال ، اگر قیمت دارایی به 90،000 دلار کاهش یابد ، جین تمام پولی را که در ابتدا داشت از دست می داد. و اگر قیمت دارایی به کمتر از 90،000 دلار سقوط کند ، جین به وام دهنده خود پول می داد.[1]
مطالب موجود در این صفحه منوط به حق چاپ است و استفاده از آنها منوط به شرایط و ضوابط مندرج در اخطار حق چاپ و سلب مسئولیت است.© بانک مرکزی استرالیا ، 2001-2022. کلیه حقوق محفوظ است. بانک ذخیره استرالیا از مردمان جزایر بومی و تورس تنگه استرالیا به عنوان متولیان سنتی این سرزمین اذعان می کند و ارتباط مداوم آنها با کشور را تشخیص می دهد. ما احترام خود را به بزرگان آنها ، گذشته ، حال و در حال ظهور می پردازیم.